ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ از اوحدی مراغه‌ای غزل 668

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو

1 ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو

2 در دهر سوکوار نباشد به حال من در شهر غمگسار نباشد بی‌نگ تو

3 پیش رخت ز شرم بریزند رنگها صورتگران چین چو ببینند رنگ تو

4 بر زان دل چو سنگ و بر همچو سیم خام آنکس خورد، که سیم بریزد به سنگ تو

5 مپسند کشتن من مسکین، که بعد ازین مانند من شکار نیفتد به چنگ تو

6 اکنون سپر چه سود؟ که بر دل گذار کرد پیکان تیر غمزهٔ همچون خدنگ تو

7 میدان فراخ یافته‌ای، اوحدی،ولی در وصل او عجب که رسد دست تنگ تو!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر