- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
2 عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
3 سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان عاجزم در کار خود یارب ندانم چون کنم
4 آتشی دارم درین دل گر شراری بر زنم آب دریاها بسوزم عالمی هامون کنم
5 آب دریاها بسوزد کوهها هامون شود من ز دیده چون ببارم آبها افزون کنم
6 مسکن من در بیابان مونس من آهوان هر کجا من نی زنم از خون دل جیحون کنم
7 گر شبی خود طوق گردد دست من در گردنش طوق فرمان را چو مه در گردن گردون کنم