ای آینهٔ حسن تمنای تو جان‌ها از بیدل دهلوی غزل 301

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

ای آینهٔ حسن تمنای تو جان‌ها

1 ای آینهٔ حسن تمنای تو جان‌ها اوراق گلستان ثنای تو زبان‌ها

2 بی‌زمزمهٔ حمد تو قانون سخن را افسرده چو خون رگ تار است بیان‌ها

3 از حسرت گلزار تماشای تو آبست چون شبنم گل آینه در آینه‌دان‌ها

4 بی‌تاب وصال است دل اما چه توان کرد جسم است به راهت گره رشتهٔ جان‌ها

5 آنجا که بود جلوه‌گه حسن کمالت چون آینه محو است یقین‌ها و گمان‌ها

6 از مرحمت عام تو در کوی اجابت گم‌گشته اثرها به تک و پوی فغان ها

7 از قوت تأیید تو تحریک نسیمی بر بحر کشد از شکن موج کمان‌ها

8 در چارسوی دهر گذر کرد خیالت لبریز شد از حیرت آیینه دکان‌ها

9 در پرده دل غیر خیالت نتوان یافت جولانکده پرتو ماهند کتان‌ها

10 در دیده بیدل نبود یک دل پر خون بی‌داغ هوای تو در تن لاله‌ستان‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment