رخ دلدار را نقاب توئی از شمس مغربی غزل 178

شمس مغربی

شمس مغربی

شمس مغربی

رخ دلدار را نقاب توئی

1 رخ دلدار را نقاب توئی چهره یار را حجاب توئی

2 بتو پوشیده است مهر رخش ابر بر روی آفتاب توئی

3 شد یقینم که پیش اهل یقین پرده شک و ارتیاب توئی

4 بر سر بحر بینهایت او سر بر آورده چون حباب توئی

5 تو سرابی به پیش اهل نظر گرچه دعوی کنی که آب توئی

6 نگرفتم ترا بهیچ حساب باز دیدم که در حساب توئی

7 برتو است این عذاب گوناگون علت این همه عذاب توئی

8 آنکه ناخورده او می ازلی مست گردید و شد خراب توئی

9 مغربی این خطاب با کس نیست آنکه با اوست اینخطاب توئی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر