-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گره از زلف خویش وا کردی بر دلم بستی و رها کردی
2 در میان بلاش سر دادی عقدهٔ محکمش بپا کردی
3 راه بیرون شدن برو بستی در اندوه و غصه وا کردی
4 مرغ زار شکسته بالی را هدف تیر ابتلا کردی
5 طایر قدس را ببستی بال طعمهٔ اژدر بلا کردی
6 از برای تو من چها کردم تو بپاداش آن جفا کردی
7 در رهت من بجان وفا کردم تو بجای وفا جفا کردی
8 ز آتش غصه سوختی جانم خاکم اندر هوا هبا کردی
9 هر بلائی که بود در عالم بر سر فیض مبتلا کردی
10 هر چه کردی بجای من ای جان نیک بایسته و بجا کردی
11 آفرین باد ای طبیب دلم همه درد مرا دوا کردی