- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عهدها شد که نکردی بنگاهی شادم سست عهدا مگر از چشم تو باز افتادم
2 ز خیال سر زلف تو مرا نیست گزیر که جز اینخط جنون یاد نداد استادم
3 تو بشیر بنتر از آنی که بشیرین مانی رو ندیدم اگر انصاف دهد فرهادم
4 هر بلایت بتن آید کنم آویزۀ جان بندۀ عاجزم ایخواجه مکن آزادم
5 گفتیم کام زیاد لب من تلخ مدار هرگز این نکتۀ شیرین نرود از یادم
6 نالۀ زار من از وحشت جان نیست ولیک ترسم از ضعف نیارد بنظر صیادم
7 وعدۀ قند لبی دادی و عمریست دراز که مکرر کنمش تا نرود از یادم
8 شدم از زلف تو سر حلقۀ اصحاب جنون گر چه آشفته بود سلسلۀ اسنادم
9 بس خرابم ز تبه کاری ایام امید که کند همت صاحب نظری آبادم
10 نیرّ افکند و هم شور حسینی بعراق گر بیاین ملایک بمبار کبادم