- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خطا کردی به قول دشمنان گوش که عهد دوستان کردی فراموش
2 که گفت آن روی شهرآرای بنمای دگربارش که بنمودی فراپوش
3 دل سنگینت آگاهی ندارد که من چون دیگ رویین میزنم جوش
4 نمیبینم خلاص از دست فکرت مگر کافتاده باشم مست و مدهوش
5 به ظاهر پند مردم مینیوشم نهانم عشق میگوید که منیوش
6 مگر ساقی که بستانم ز دستش مگر مطرب که بر قولش کنم گوش
7 مرا جامی بده وین جامه بستان مرا نقلی بنه وین خرقه بفروش
8 نشستم تا برون آیی خرامان تو بیرون آمدی من رفتم از هوش
9 تو در عالم نمیگنجی ز خوبی مرا هرگز کجا گنجی در آغوش
10 خردمندان نصیحت میکنندم که سعدی چون دهل بیهوده مخروش
11 ولیکن تا به چوگان میزنندش دهل هرگز نخواهد بود خاموش