تو را عشقِ همچون خودی از سعدی شیرازی بوستان 2

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

تو را عشقِ همچون خودی ز آب و گل

1 تو را عشقِ همچون خودی ز آب و گل رباید همی صبر و آرام دل

2 به بیداریش فتنه بر خَد و خال به خواب اندرش پای بند خیال

3 به صدقش چنان سر نهی در قدم که بینی جهان با وجودش عدم

4 چو در چشم شاهد نیاید زرت زر و خاک یکسان نماید برت

5 دگر با کست بر نیاید نفس که با او نماند دگر، جایِ کس

6 تو گویی به چشم اندرش منزل است وگر دیده بر هم نهی، در دل است

7 نه اندیشه از کس که رسوا شوی نه قوت که یک دم شکیبا شوی

8 گرت جان بخواهد، به لب بر نهی ورت تیغ بر سر نهد، سر نهی

عکس نوشته
کامنت
comment