- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی در پرده و از پرده برون مینگری پردهبردار، که داریم سر پردهدری
2 خلق بر ظاهر حسن تو سخنها گویند خود ندانند که از کوی تصور بدری
3 هر کسی روی ترا بر حسب بینش خویش نسبتی کرده به چیزی و تو چیز دگری
4 لاله خوانند ترا، آه! ز تاریک دلی سرو گویند ترا، وای! ز کوتهنظری
5 تو به نظاره و برجستن رویت جمعی متفرق شده در هر طرف از بیبصری
6 عشق ارباب هوی وه! که چه ناخوش هوسست گلهٔ دیو دوان در پی یک مشت پری
7 اوحدی را ز فراقت نفسی بیش نماند آه! اگر چارهٔ بیچارگی او نبری