1 امشب از آسیا، اروپا رفتی غلط کردی که بی ما آنجا رفتی
2 الهی دختر گیوار بمیره ما را تنها گذشتی، جلفا رفتی
1 من و ز کس گله، حاشا، کی این دهن دارم ز غیر شکوه ندارم ز خویشتن دارم
2 مجوی دشمن من غیر من که من دانم چه دشمنی است که عمری است من بمن دارم
1 بمرگ دوست مرا میل زندگانی نیست؟ ز عمر سیر شدم مرگ ناگهانی نیست؟
2 بقای خویش نخواهم از آنکه میدانم که اعتماد بر این روزگار فانی نیست
«دیدم صنمی سروقد و روی چو ماهی» یا بهاختصار «دیدم صنمی»، نخستین تصنیف عارف قزوینی است که سال ۱۳۱۵ ه. ق در دستگاه شور ساخته شد. ,
عارف قزوینی دیدم صنمی را در هجدهسالگی، قبل از آمدن به تهران به عشق دختری ارمنی به نام خانمبالا ساخته است. ,