ای از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 10

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش

1 ای رخت چون ماه نخشب وی لبت لعل بدخش از نگاهی عمر کاهی وز نگاهی روح بخش

2 فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات هست در بحر رمل این قطعه با تاب و درخش

3 باشد از الحان موسیقی نوای دیف رخش سومین اقلیم و چارم آذرخش و باد رخش

4 دزدمه سیاره سبع و گزینش خاصیت عاق، ز بهر ابلق و سد گیس و میمون عکس رخش

5 گردناسیخ تباهه وز تنور آمد بلسک هست بلگن منجنیق و تیره و تاریک رخش

6 اسبها را دان همی شبدیز و گلگون و کهر ابرش و بور و سمند است و کرنگ و خنک و رخش

7 آن لحاف کهنه پرپنبه را چبغوت دان پوستین کهنه و رخت و لباس ژنده سخش

8 صمغ می باشد پنانک هم بناست، کندر است مقل ارزق را خشل دان اوفه اسب است و خش

9 هست انجیدن حجامت حاجمش گرا بود استره موسی شمر، لغزیدن پایست شخش

10 نسیه پستادست باشد نقد دستادست دان دست پیمان مهر و پستادست میدان بهره بخش

11 فسق کشود، پلمه تهمت یلغدر بیدین و داد هوش واژن، خلسه و ضایع زبون و سست پخش

12 ز چه، زن اندر نفاس و نیز دشتان حائض است وحم را میدان کرایش قیمت هر چیز اخش

13 خط بطلان را شمر کشمیده، دستوری است اذن انجمن محفل بود اورنگ تخت و صدر تخش

14 ارضه رشمیز است و سوسه کرم گندم خواره دان کشکرک را مرغ عقعق دان درخت آویز جخش

15 غده دشپل باشد و خوکک خنازیز آمده است سلعه کاید برون از زیر گردن هست چخش

16 کعب اشتا لنگ و پای افراز را پاچیله دان ساغری کیمخت و چسته هم سرین باشد فرخش

17 توپ کشگنجیر و روئین دیگ و دیگ مبخراست تیر چرخ آمد فشنگ و بمب و موشک تیر تخش

عکس نوشته
کامنت
comment