1 نومید مشو امید میدار ای دل در غیب عجایب است بسیار ای دل
2 گر جمله جهان قصد به جان تو کنند تو دامن دوست را نه بگذار ای دل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 من پار بخوردهام شرابی امسال چه مستم و خرابی
2 من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی
1 ای قاعده مستان در همدگر افتادن استیزه گری کردن در شور و شر افتادن
2 عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است گویم که چه باشد عشق در کان زر افتادن
1 از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا شب و روزم ز تو روشن زهی رعنا زهی زیبا
2 تو پاک پاکی از صورت ولیک از پرتو نورت نمایی صورتی هر دم چه باحسن و چه بابالا
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به