ای دریغا از جلال الدین محمد مولوی غزل 2870

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای دریغا در این خانه دمی بگشودی

1 ای دریغا در این خانه دمی بگشودی مونس خویش بدیدی دل هر موجودی

2 چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی ساقی وصل شراب صمدی پیمودی

3 رو نمودی که منم شاهد تو باک مدار از زیان هیچ میندیش چو دیدی سودی

4 هیچ کس رشک نبردی که فلان دست ببرد هر کسی در چمن روح به کام آسودی

5 نیست روزی که سپاه شبش آرد غارت نیست دینار و درم یا هوس معدودی

6 حاجتت نیست که یاد طرب کهنه کنی کی بود در خضر خلد غم امرودی

7 صد هزاران گره جمع شده بر دل ما از نصیب کرمش آب شدی بگشودی

8 صورت حشو خیالات ره ما بستند تیغ خورشید رخش خفیه شده در خودی

9 طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی عابد جمله وی است و لقبش معبودی

10 خادم و مؤذن این مسجد تن جان شماست ساجدی گشته نهان در صفت مسجودی

11 ای ایازت دل و جان شمس حق تبریزی نیست در هر دو جهان چون تو شه محمودی

عکس نوشته
کامنت
comment