جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 408

غزل 408 ام از 6329 غزلیات

آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست

1 آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست تا که کشتی ز کف ظالم جبار برست

2 خضر وقت تو عشق است که صوفی ز شکست صافیست و مثل درد به پستی بنشست

3 لذت فقر چو باده‌ست که پستی جوید که همه عاشق سجده‌ست و تواضع سرمست

4 تا بدانی که تکبر همه از بی‌مزگیست پس سزای متکبر سر بی‌ذوق بس است

5 گریه شمع همه شب نه که از درد سرست چون ز سر رست همه نور شد از گریه برست

6 کف هستی ز سر خم مدمغ برود چون بگیرد قدح باده جان بر کف دست

7 ماهیا هر چه تو را کام دل از بحر بجو طمع خام مکن تا نخلد کام ز شست

8 بحر می‌غرد و می‌گوید کای امت آب راست گویید بر این مایده کس را گله هست

9 دم به دم بحر دل و امت او در خوش و نوش در خطابات و مجابات بلی‌اند و الست

10 نی در آن بزم کس از درد دلی سر بگرفت نی در آن باغ و چمن پای کس از خار بخست

11 هله خامش به خموشیت اسیران برهند ز خموشانه تو ناطق و خاموش بجست

12 لب فروبند چو دیدی که لب بسته یار دست شمشیرزنان را به چه تدبیر ببست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست

شاعر شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست چه کسی است ؟

شاعر شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست چیست ؟

قالب شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست غزل است

مضمون اصلی شعر آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر