جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 68

مثنوی معنوی 68 ام از 6329 دفتر چهارم

آن شنیدی داستان بایزید

1 آن شنیدی داستان بایزید که ز حال بوالحسن پیشین چه دید

2 روزی آن سلطان تقوی می‌گذشت با مریدان جانب صحرا و دشت

3 بوی خوش آمد مر او را ناگهان در سواد ری ز سوی خارقان

4 هم بدانجا نالهٔ مشتاق کرد بوی را از باد استنشاق کرد

5 بوی خوش را عاشقانه می‌کشید جان او از باد باده می‌چشید

6 کوزه‌ای کو از یخابه پر بود چون عرق بر ظاهرش پیدا شود

7 آن ز سردی هوا آبی شدست از درون کوزه نم بیرون نجست

8 باد بوی‌آور مر او را آب گشت آب هم او را شراب ناب گشت

9 چون درو آثار مستی شد پدید یک مرید او را از آن دم بر رسید

10 پس بپرسیدش که این احوال خوش که برونست از حجاب پنج و شش

11 گاه سرخ و گاه زرد و گه سپید می‌شود رویت چه حالست و نوید

12 می‌کشی بوی و به ظاهر نیست گل بی‌شک از غیبست و از گلزار کل

13 ای تو کام جان هر خودکامه‌ای هر دم از غیبت پیام و نامه‌ای

14 هر دمی یعقوب‌وار از یوسفی می‌رسد اندر مشام تو شفا

15 قطره‌ای بر ریز بر ما زان سبو شمه‌ای زان گلستان با ما بگو

16 خو نداریم ای جمال مهتری که لب ما خشک و تو تنها خوری

17 ای فلک‌پیمای چست چست‌خیز زانچ خوردی جرعه‌ای بر ما بریز

18 میر مجلس نیست در دوران دگر جز تو ای شه در حریفان در نگر

19 کی توان نوشید این می زیردست می یقین مر مرد را رسواگرست

20 بوی را پوشیده و مکنون کند چشم مست خویشتن را چون کند

21 خود نه آن بویست این که اندر جهان صد هزاران پرده‌اش دارد نهان

22 پر شد از تیزی او صحرا و دشت دشت چه کز نه فلک هم در گذشت

23 این سر خم را به کهگل در مگیر کین برهنه نیست خود پوشش‌پذیر

24 لطف کن ای رازدان رازگو آنچ بازت صید کردش بازگو

25 گفت بوی بوالعجب آمد به من هم‌چنانک مر نبی را از یمن

26 که محمد گفت بر دست صبا از یمن می‌آیدم بوی خدا

27 بوی رامین می‌رسد از جان ویس بوی یزدان می‌رسد هم از اویس

28 از اویس و از قرن بوی عجب مر نبی را مست کرد و پر طرب

29 چون اویس از خویش فانی گشته بود آن زمینی آسمانی گشته بود

30 آن هلیلهٔ پروریده در شکر چاشنی تلخیش نبود دگر

31 آن هلیلهٔ رسته از ما و منی نقش دارد از هلیله طعم نی

32 این سخن پایان ندارد باز گرد تا چه گفت از وحی غیب آن شیرمرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن شنیدی داستان بایزید

شاعر شعر آن شنیدی داستان بایزید چه کسی است ؟

شاعر شعر آن شنیدی داستان بایزید جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آن شنیدی داستان بایزید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن شنیدی داستان بایزید چیست ؟

قالب شعر آن شنیدی داستان بایزید مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر آن شنیدی داستان بایزید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر