- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عاشقی نگشته دلت مهربان هنوز دل برده ای ز دست و کنی قصد جان هنوز
2 از سنگ پاسبان دگر پیکر تو ریش سنگ جفا تو را به کف پاسبان هنوز
3 دل در فغان ز دست ستم پیشه ای چو خود هر لحظه خلقی از ستمت در فغان هنوز
4 آن دشمنی که با تو تواند نمی کند آگه نئی زحال و دل دوستان هنوز
5 در زیر بار عشق مرو همچو من که نیست دوش تو را تحمل بار گران هنوز
6 با آنکه همچون من شده راز دل تو فاش دل میبری زکف به نگاه نهان هنوز
7 زآه (سحاب) ای بت نامهربان به تو او مهربان شده است و تو نامهربان هنوز