-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای حریم صدر تو ترسندگان را چون حرم از تو گشته بیضهٔ خوارزمشاهی محترم
2 طایر عدل ترا صحن زمین زیر جناح ناظر قدر ترا سطح فلک زیر قدم
3 چرخ گردان بر ندارد جز بفرمان تو گام دوره گردون بر نیارد جز بپیمان تو دم
4 مدح احداق شریف تست تسبیح فلک خاک درگاه رفیع تست محراب امم
5 در معالی کردهای تو عین صواب در معانی گفتهای تو همه محض حکم
6 کرده در اکناف گیتی بسط آیات علوم کرده بر اطراف گردون نصب رایات همم
7 از نهیب کوشش تو فتنه را خون شد جگر وز صدای بخشش تو بخل را پر شد شکم
8 از پی مدحت دهان بگشاده گیتی چون دوات وز پی امرت میان بر بسته گردون چون قلم
9 آنکه از تو زندگانی یافت نهراسد ز مرگ و آنکه از تو شادمانی دید نندیشد ز غم
10 با وجود جود تو معدوم شد رسم نیاز با وجود عدل تو منسوخ شد حکم ستم
11 فتح موجود و عدم معدوم گشت از تیغ تو فرع تیغ تست ، گویی هم وجود و هم عدم
12 عدل کسری با دل دارا ترا گشتست جمع جاه قیصر با جلال جمع ترا گشتست ضم
13 هم بتو تسلیم خواهد کرد دست روزگار تاج کسری ، تخت دارا ، قصر قیصر ، ملک جم
14 ای تن اشراف کرده قید ز انواع منن وی دل احرار کرده صید ز الطاف شیم
15 باره سوی صید راندی ، تاز خون وحش و طیر سنگ وادی شد عقیق و خار صحرا شد بقم
16 ای دو دست فایض تو بر کمان چرخ رام در دو دست سخت تو تیر و کمانی سخت هم
17 زان کمان و تیر صید بخت تو تیر فلک زین کمان و تیر صید دست تو شیر اجم
18 خسروا ، صاحب قرانا ، نزد ابنای خرد هست در دنیا بقای جاودان خیر النعم
19 چیست تفسیر بقای جاودان ؟ نام نکو وان ز کسب محمدت خیزد ، نه از کسب درم
20 حاتم و اشراف برمک مادحان پرورده اند گشت باقی نام ایشان تا قیامت ، لاجرم
21 موکب محمود در غزنین واز انعام او گشته قارون مادحان اندر عرب وندر عجم
22 شعرهای عنصری و عسجدی تا روز حشر ماند بر دیباچهٔ آثار خوب او رقم
23 میرداد ، ار بوالمعالی را نپروردی چنان در معالی کی شدی گرد همه عالم علم ؟
24 از امیر داد شعر بوالمعالی ماند و بس چون خیالش گشت زایل در همه خیل و حشم
25 نی چو بنده بوالمعالی در فضل و هنر نی امیر داد چون تو بود در جود و کرم
26 باشد الحق لایق ایام تو گر من شوم ز احتشام صدر تو چون بوالمعالی محتشم
27 تا ز مصنوع و ز صانع هست پیدا نزد عقل هم علامات حدوث هم امارات قدم
28 نام تو بادا بلند و نام بد گوی تو پست عمر تو بادا فزون و عمر بدخواه تو کم
29 از شهان و خسروان در صحن لشکرگاه تو هم سرادق بر سرادق ، هم حشم اندر حشم