1 تو هیچ بدی که جسم و جانت دادند بر کسب عمل تاب و توانت دادند
2 از داده و ناداده شکایت چه کنی؟ کان چیز که هست رایگانت دادند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چون غنچه دل مبند و چو بو بر هوا متاب بر گل سوار باش و عنان از صبا متاب
2 آمیزش از صلاح دو یک دل به هم رسد جایی که تار میل نباشد دو تا متاب
1 دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را
2 تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی گر آزری نتراشیده است سنگ تو را
1 گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است
2 رشک مانع، شوق غالب، در تو یارب چون رسم راه عاشق در میان هفت دریا آتش است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به