تو که شاه ملک حسنی و سریر از حسین خوارزمی غزل 247

حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری

1 تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری

2 ز توام امید رحمت بکدام روی باشد که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری

3 ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی که چو آفتاب روشن ز دو رخ گواه داری

4 مپسند در دل من همه خار حسرت ایگل تو مرا بهل در آنجا که نه جایگاه داری

5 در خلوت درون را چو بروی غیر بستم پس از آن چنانکه خواهی تو بیا که راه داری

6 خبری ز پیر کنعان چه شود اگر بپرسی که تو یوسف زمانی کمر و کلاه داری

7 بحدیث سر رندی حسین رو مگردان بکمال آشنائی که بسر شاه داری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر