-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری
2 ز توام امید رحمت بکدام روی باشد که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری
3 ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی که چو آفتاب روشن ز دو رخ گواه داری
4 مپسند در دل من همه خار حسرت ایگل تو مرا بهل در آنجا که نه جایگاه داری
5 در خلوت درون را چو بروی غیر بستم پس از آن چنانکه خواهی تو بیا که راه داری
6 خبری ز پیر کنعان چه شود اگر بپرسی که تو یوسف زمانی کمر و کلاه داری
7 بحدیث سر رندی حسین رو مگردان بکمال آشنائی که بسر شاه داری