-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که صد سلسله دل، بسته به هر مو داری باز دل میبری از خَلق، عجب رو داری
2 خون عشّاق، حلال است، مگر در بر تو که به دل، عادت چنگیز و هلاکو داری
3 از گل و لاله و سرو لب جو، بیزارم تا تو بر سرو قدت روضهٔ مینو داری
4 تو پریزاده نگردی به جهان، رام کسی حالت مرغ هوا، شیوهٔ آهو داری
5 این خط سبز بود سر زده زان شکّر لب یا که در آب بقا، سبزهٔ خودرو داری
6 جای مستان همه در گوشهٔ محراب افتاد تا که بالای دو چشمت خم ابرو داری
7 گر صبوحی شده پا بست تو، این نیست عجب تا که صد سلسله دل، در خم گیسو داری