ای بتو چشم نکویی از کمال‌الدین اسماعیل غزل 127

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

ای بتو چشم نکویی روشن

1 ای بتو چشم نکویی روشن وی ز تو خانۀ دلها گلشن

2 بسته ام در سر زلفین تو دل مشکن آن زلف و دلم را مشکن

3 هر سیاهی که رخت با من کرد اندر آمدش همه پیرامن

4 خط خود بر رخ خوب تو نوشت حسن چون دیدش وجهی روشن

5 درکشی دامن ازین چشم پر آب تا نخوانند ترا تر دامن

6 چه زنی آتش در خرمن من؟ که زد آتش دل من در خرمن

7 خوش درآمد خصلت ای جان چه شود گر درآیی تو چو خطّت با من؟

8 تا تخلّص کنم از وصف رخت بثنای سر احرار ز من

9 فخر دین صاحب عادل که مدام دشمنش باد بکام دشمن

عکس نوشته
کامنت
comment