- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد
2 چه دیدهای و درین چیست مصلحت که نگاهت تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
3 تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی چه گفتهام که سلامم دگر جواب ندارد
4 به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت بریز برگ که ابر امید آب ندارد
5 دل بلاکش وحشی که خو به داغ تو کرده اگر به آتش دوزخ رود عذاب ندارد