جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

تو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2708

غزل 2708 ام از 6329 غزلیات

تو هر روزی از آن پشته برآیی

1 تو هر روزی از آن پشته برآیی کنی مر تشنه جانان را سقایی

2 تو هر صبحی جهان را نور بخشی که جان جان خورشید سمایی

3 مباد آن روز کز تو بازماند دو دیده‌ای چراغ و روشنایی

4 تو دریایی و می‌گویی جهان را درآ در من بیاموز آشنایی

5 لب و لنج کفوری را دریدی بدان دریای امواج عطایی

6 گشادی چشم و گوش خاکیان را همه حیران که چون بر می‌گشایی

7 گلوی جان بسوزید از حلاوت چنین شیرین چنین حلوا چرایی

8 اگر چون آسیا گردم شب و روز ز تو باشد که آب آسیایی

9 وگر این آسیا جوید سکونت ز چرخ تو نمی‌یابد رهایی

10 هر آن سنگی که در چرخش کشیدی بیابد کان بیابد کیمیایی

11 به تو جنبد جهان جان جهانی اگر چه او نداند که کجایی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی

شاعر شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی چه کسی است ؟

شاعر شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی چیست ؟

قالب شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی غزل است

مضمون اصلی شعر تو هر روزی از آن پشته برآیی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر