تو را به کعبه مرا کار از نظیری نیشابوری غزل 108

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

تو را به کعبه مرا کار با دل افتادست

1 تو را به کعبه مرا کار با دل افتادست به کعبه بتکده من مقابل افتادست

2 صدای بی جرس ار بشنوی غریب مدان که روح ماست به دنبال محمل افتادست

3 سپند طالع من حرز ان یکاد کنید صلیب زلف بتانم حمایل افتادست

4 به عزم کعبه کنید اتفاق خلوتیان که پیر صومعه را بار در گل افتادست

5 نه کج ز مستی می کرده قبله باده فروش دلش به گوشه میخانه مایل افتادست

6 شکسته بر ورق جبهه تو خامه حکیم که ابروان تو را عقده مشکل افتادست

7 حریف بین چه به راحت بساط می چیند ز تیز نقشی افلاک غافل افتادست

8 حریم خاک چو قربانگه منا دیدم که هر طرف نگری صید بسمل افتادست

9 یکی به گور عزیزان شهر سیری کن ببین که نقش امل ها چه باطل افتادست

10 مجردان سبک سیر از جهان رفتند گهر به قعریم و خس به ساحل افتادست

11 گدای پیر مغان شو که پادشاه فقیر بر آستانه میخانه سایل افتادست

12 ضرر به مال «نظیری » پیش بین نرسد که او به وادی و رختش به منزل افتادست

عکس نوشته
کامنت
comment