- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می مخور ور خوری مدام مخور جز شب آن هم میان شام مخور
2 عرق ساده به ز کنیاک است به ز مرفین و جرس و تریاک است
3 چون ز پنجه شدی به سال فزون بایدت خورد گندمی افیون
4 این من از ده طبیب بشنیدم خود ازو نیز چیزها دیدم
5 گر تو را نیست حال معده خراب میتوان خورد گاهگاه شراب
6 چون بهدست آیدت شراب کهن همره شام یک دو جام بزن