با عارض تو شمع کشیدی زبان از فضولی بغدادی غزل 118

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

با عارض تو شمع کشیدی زبان بحث

1 با عارض تو شمع کشیدی زبان بحث وز گرمیش گرفته زبان در میان بحث

2 گفتند غنچه با دهنت بحث می کند معلوم می شود هنر او زمان بحث

3 دی زد دم از دهان تو ذره که نیست باد ما را ازو نبود اگر چه گمان بحث

4 آنی که با عذار تو گل کرده بحث لیک از خجلتی که دیده عرق کرده آن بحث

5 مه خورده تیر رشک ز حسن تو بر جگر با ابرویت هلال شکسته کمان بحث

6 بحث است کار چشم و دلم بهر تیغ تو خون است در میانه ایشان نشان بحث

7 از مدرسه مجوی فضولی فراغتی کانجا مقام مدعی است و مکان بحث

عکس نوشته
کامنت
comment