- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نبری گمان فسردگی به غبار بیسروپاییام که به چرخ میفکند نفس چو سحر زمین هواییام
2 ز تعلقم ندهی نشان که گذشتهام من از این و آن به خیال سلسلهٔ جهان گرهی نخورده رساییام
3 به دماغ موج گهر زدم ز جنون نشئهٔ عاجزی نکشید گرد هوس سری که نکوفت آبله پاییام
4 ز خیال تا مژه بستهام قدح بهانه شکستهام خوشت آنکه سیر پری کنی ز طلسم شیشه نماییام
5 هوسم زنالهٔ بیاثر به چه مدعا شکند نظر نهد استخوان مه نو مگر به نشان تیر هواییام
6 نه نشیمنی که کنم مکان نه پری که بر پرم از میان نکنی به عشوهٔ امتحان ستم آشیان رهاییام
7 به کجاست رفتن و آمدن که به غربتم کشد از وطن ز فسون صنعت وهم و ظن هوس آزمای جداییام
8 به جهان جلوه رسیدهام ز هزار پرده دمیدهام ثمر نهال حقیقتم چمن بهار خداییام
9 سر کعبه گرم فسون من دل دیر و جوشش خون من مگذر ز سیر جنون من که قیامت همه جاییام
10 به نگاه حیرت کاملم به خیال عقدهٔ مشکلم ز جهان فطرت بیدلم نه زمینیام نه سماییام