1 ای روی زردفام تو بر گردن نزار همچون بلندنی که بود بر بلندیی
2 آنگه که مادر تو ترا داشت در شکم هر ساعتی ز رنج زمین را بکندیی
3 نه ماه رنجت از چه کشید او که بعد از آن از کس همی فگند که از کون فگندیی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر که در عاشقی تمام بود پخته خوانش اگر چه خام بود
2 آنکه او شاد گردد از غم عشق خاص دانش اگر چه عام بود
1 باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
2 باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
1 بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا
2 خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به