رو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1316

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک

1 رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک

2 با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک

3 ای نازک نازک‌دل دل جو که دلت ماند روزی که جدا مانی از زرک و از مالک

4 اشکسته چرا باشی دلتنگ چرا گردی دل همچو دل میمک قد همچو قد دالک

5 تو رستم دستانی از زال چه می‌ترسی یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک

6 من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد بر چرخ همی‌گشتی سرمستک و خوش حالک

7 می‌گشتی و می‌گفتی ای زهره به من بنگر سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک

8 درویشی وانگه غم از مست نبیذی کم رو خدمت آن مه کن مردانه یکی سالک

9 بر هفت فلک بگذر افسون زحل مشنو بگذار منجم را در اختر و در فالک

10 من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک

11 با یار عرب گفتم در چشم ترم بنگر می‌گفت به زیر لب لا تخدعنی والک

12 می‌گفتم و می‌پختم در سینه دو صد حیلت می‌گفت مرا خندان کم تکتم احوالک

13 خامش کن و شه را بین چون باز سپیدی تو نی بلبل قوالی درمانده در این قالک

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر