1 نپرسی حال یار دلفکارت که هجران چون کند با روزگارت
2 ته که روز و شوان در یاد مویی هزارت عاشق با مو چه کارت
1 دلی همچون دل نالان مو نه غمی همچون غم هجران مو نه
2 اگر دریا اگر ابر بهاران حریف دیدهٔ گریان مو نه
1 سحرگاهان فغان بلبلانه بیاد روی پر نور گلانه
2 ز آه مو فلک آخر خدرکه اثر در نالهٔ سوته دلانه
1 شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست
2 نگهدارندهاش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون