جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

تو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2853

غزل 2853 ام از 6329 غزلیات

تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی

1 تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی

2 تو شراب و ما سبویی تو چو آب و ما چو جویی نه مکان تو را نه سویی و همه به سوی مایی

3 به تو دل چگونه پوید نظرم چگونه جوید که سخن چگونه پرسد ز دهان که تو کجایی

4 تو به گوش دل چه گفتی که به خنده‌اش شکفتی به دهان نی چه دادی که گرفت قندخایی

5 تو به می چه جوش دادی به عسل چه نوش دادی به خرد چه هوش دادی که کند بلندرایی

6 ز تو خاک‌ها منقش دل خاکیان مشوش ز تو ناخوشی شده خوش که خوشی و خوش فزایی

7 طرب از تو باطرب شد عجب از تو بوالعجب شد کرم از تو نوش لب شد که کریم و پرعطایی

8 دل خسته را تو جویی ز حوادثش تو شویی سخنی به درد گویی که همو کند دوایی

9 ز تو است ابر گریان ز تو است برق خندان ز تو خود هزار چندان که تو معدن وفایی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی

شاعر شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی چه کسی است ؟

شاعر شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی چیست ؟

قالب شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی غزل است

مضمون اصلی شعر تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر