- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خاک درت سجدهگه جمله جبینها زنار دو گیسوی تو سرفتنه دینها
2 عشاق تو را طاقت جور و ستمت نیست گشتند همه خاک درت بگذر از اینها
3 با عاشق خود جور و جفا کمتر از این کن زیرا که ز خوبان نبود خوب چنینها
4 بر تربت عشاق گذر کن که برآیند جانها به تماشای تو از زیر زمینها
5 فریاد ز ترکان دو چشمت که دمادم بر خلق کشانید ز هر گوشه کمینها
6 گفتی کشمت شاهدی یا با غم و یا درد خود نیست مرا هیچ شک و شبهه درینها