-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی ز حسرت و ز فراقت همه بمردندی
2 ز جان خویش اگر بوی تو نیابندی چو استخوان دل و جان را به سگ سپردندی
3 اگر نه پرتو لطفت بر آب میتابید به جای آب همه زهر ناب خوردندی
4 اگر نه جرعه آن می بریختی بر خاک ستارگان ز چه رو گرد خاک گردندی
5 گر آفتاب ازل گرمیی نبخشیدی تموز و جمله نباتان او فسردندی
6 منزهی و درآمیختن عجب صفتی است دریغ پرده اسرار درنوردندی
7 اگر نه پرده بدی ره روان پنهانی ز انبهی همه پاهای ما فشردندی
8 ز پردهها اگر آن روح قدس بنمودی عقول و جان بشر را بدن شمردندی
9 گر آن بدی که تو اندیشه کردهای ز زحیر بتان و لاله رخان جمله زار و زردندی
10 چو صورتی نبدی خوب جز تصور تو شرابهای مروق ز درد دردندی
11 اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی وگر چه خلق همه هند و ترک و کردندی