1 خسته جور تو با ناله و افغان ننشست بسته زلف تو یک لحظه پریشان ننشست
2 غنچه بی یاد لبت بر رخ بلبل نشکفت لاله بی داغ وفایت به گلستان ننشست
1 چه دردسر دهم دیوانگی با سختجانی را غرورش طعن الفت میزند شیرین و لیلی را
2 لباس عاریت را اختیار از دیگران باشد ز منصبهای گوناگون چه حاصل اهل دنیی را
1 بی غنچه و لاله داغ پیدا بی نقش قدم سراغ پیدا
2 از چشمه طور می خورد آب پیداست ز چشم داغ پیدا
1 رخصت کشتنم بده نرگس کم نگاه را یا مکن آشنای دل گرمی گاه گاه را
2 می کنم اضطراب را پیش تو پاسبان دل تا نبرد ز دیده ام چاشنی نگاه را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به