-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی
2 وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی
3 نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی
4 هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی
5 نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی
6 تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی