ای جان لطیف از جلال الدین محمد مولوی غزل 1568

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای جان لطیف و ای جهانم

1 ای جان لطیف و ای جهانم از خواب گرانت برجهانم

2 بی‌شرم و حیا کنم تقاضا دانی که غریم بی‌امانم

3 گر بر دل تو غبار بینم از اشک خودش فرونشانم

4 ای گلبن جان برای مجلس بگرفته امت که گل فشانم

5 یک بوسه بده که اندر این راه من باج عقیق می ستانم

6 بسیار شب است کاندر این دشت من از پی باج راهبانم

7 شب نعره زنم چو پاسبانان چون طالب باج کاروانم

8 همخانه گریخت از نفیرم همسایه گریست از فغانم

عکس نوشته
کامنت
comment