ای پیک عاشقان گذری کن به از سنایی غزنوی غزل 47

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست

1 ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست برگرد بنده‌وار به گرد مقام دوست

2 گرد سرای دوست طوافی کن و ببین آن بار و بارنامه و آن احتشام دوست

3 خواهی که نرخ مشک شکسته شود به چین بر زن به زلف پر شکن مشکفام دوست

4 برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما چون کم زدیم خویشتن از بهر کام دوست

5 خواهی که بار عنبر بندی تو از سرخس زآنجا میار هیچ خبر جز پیام دوست

6 خواهی که کاروان سلامت بود ترا همراه خویش کن به سوی ما سلام دوست

7 بر دانه‌های گوهر او عاشقی مباز تا همچو من نژند نمانی به دام دوست

8 با خود بیار خاک سر کوی او به من تا بر سرش نهم به عزیزی چو نام دوست

9 بینا مباد چشم من ار سوی چشم من بهتر ز توتیا نبود گَرد گام دوست

10 گر دوست را به غربت من خوش بود همی ای من رهی غربت و ای من غلام دوست

11 از مال و جان و دین مر ار کام جوید او بی کام بادم ار کنم آن جز به کام دوست

عکس نوشته
کامنت
comment