- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست برگرد بندهوار به گرد مقام دوست
2 گرد سرای دوست طوافی کن و ببین آن بار و بارنامه و آن احتشام دوست
3 خواهی که نرخ مشک شکسته شود به چین بر زن به زلف پر شکن مشکفام دوست
4 برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما چون کم زدیم خویشتن از بهر کام دوست
5 خواهی که بار عنبر بندی تو از سرخس زآنجا میار هیچ خبر جز پیام دوست
6 خواهی که کاروان سلامت بود ترا همراه خویش کن به سوی ما سلام دوست
7 بر دانههای گوهر او عاشقی مباز تا همچو من نژند نمانی به دام دوست
8 با خود بیار خاک سر کوی او به من تا بر سرش نهم به عزیزی چو نام دوست
9 بینا مباد چشم من ار سوی چشم من بهتر ز توتیا نبود گَرد گام دوست
10 گر دوست را به غربت من خوش بود همی ای من رهی غربت و ای من غلام دوست
11 از مال و جان و دین مر ار کام جوید او بی کام بادم ار کنم آن جز به کام دوست