می گزی لب را که طعم لعل خندانت از جلال عضد غزل 22

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

می گزی لب را که طعم لعل خندانت خوش است

1 می گزی لب را که طعم لعل خندانت خوش است گوییا آن شکر شیرین به دندانت خوش است

2 موی را شانه مزن برگرد مه پرچین مکن همچنان آشفته آن زلف پریشانت خوش است

3 از لب گوهرفشانت نیست چشمم را شکیب چشم گریان مرا با لعل خندانت خوش است

4 بس برین درگاه نالیدیم و نآمد رحمتت گوییا با ناله های دردمندانت خوش است

5 جنگ پیدا می کنی و عشوه پنهان می دهی راستی سر تا قدم پیدا و پنهانت خوش است

6 گیسویت سر می نهد بر پای کآن شوریده را در پناه سایه سرو خرامانت خوش است

7 از برای قید دل زنجیر مشکینت نکوست وز برای حبس جان چاه زنخدانت خوش است

8 پیر گشتی ای جلال! از زلف و غبغب ترک گوی همچو طفلان روز و شب با گوی و چوگانت خوش است

عکس نوشته
کامنت
comment