- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می گزی لب را که طعم لعل خندانت خوش است گوییا آن شکر شیرین به دندانت خوش است
2 موی را شانه مزن برگرد مه پرچین مکن همچنان آشفته آن زلف پریشانت خوش است
3 از لب گوهرفشانت نیست چشمم را شکیب چشم گریان مرا با لعل خندانت خوش است
4 بس برین درگاه نالیدیم و نآمد رحمتت گوییا با ناله های دردمندانت خوش است
5 جنگ پیدا می کنی و عشوه پنهان می دهی راستی سر تا قدم پیدا و پنهانت خوش است
6 گیسویت سر می نهد بر پای کآن شوریده را در پناه سایه سرو خرامانت خوش است
7 از برای قید دل زنجیر مشکینت نکوست وز برای حبس جان چاه زنخدانت خوش است
8 پیر گشتی ای جلال! از زلف و غبغب ترک گوی همچو طفلان روز و شب با گوی و چوگانت خوش است