ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته از جلال عضد غزل 241

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته

1 ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته برگرد ماه زنجیر از مشک ناب بسته

2 بالای تو ز زلفت سروی ست عنبرافشان رخسار تو ز خطّت ماهی نقاب بسته

3 جادوی زلف شستت بر چشم مَی پرستت صد فتنه را به افسون در عین خواب بسته

4 زلف کژ تو داده بر باد خاک عنبر روی تو از لطافت آتش در آب بسته

5 ای چشم ناتوانت در آرزوی لعلت مستی که هست دایم دل در شراب بسته

6 این سایه بان حُسنت کز عنبرش طناب است بینی همیشه زین پس دل در طناب بسته

7 از تاب مهر رویت در کان جان عاشق دل خون گشوده آنگه یاقوت ناب بسته

8 شد اوّلم جگرخون و آمد ز دیده بیرون بار دگر جگر شد خونی کباب بسته

9 کرده ست نرگس تو خون جلال غارت وز بند زلفت او را در اضطراب بسته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر