ای شمع که شد سوخته عشق از فضولی بغدادی غزل 325

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم

1 ای شمع که شد سوخته عشق تو جانم روشن شده باشد بتو هم سوز نهانم

2 مشهور جهان چون نشود حسن تو از من عمریست من از عشق تو رسوای جهانم

3 بر بند زبانم بتکلف که نیفتد سر غم عشقت بزبانها ز زبانم

4 مانند بنایی که دهد عکس بآواز آمد بفغان گنبد گردون ز فغانم

5 کی در تو رسد آه من خم شده قامت تیرم نرود دور چو بستست کمانم

6 کارم بخدا ماند چه سازم چه کنم آه بسیار سراسیمه سودای بتانم

7 از اشک روان چون نکنم گریه فضولی برداشت ز خاک ره او اشک روانم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر