ز رویت دسته از جلال الدین محمد مولوی غزل 684

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ز رویت دسته گل می‌توان کرد

1 ز رویت دسته گل می‌توان کرد ز زلفت شاخ سنبل می‌توان کرد

2 ز قد پرخم من در ره عشق بر آب چشم من پل می‌توان کرد

3 ز اشک خون همچون اطلس من براق عشق را جل می‌توان کرد

4 ز هر حلقه از آن زلفین پربند پر گردن کشان غل می‌توان کرد

5 تو دریایی و من یک قطره ای جان ولیکن جزو را کل می‌توان کرد

6 دلم صدپاره شد هر پاره نالان که از هر پاره بلبل می‌توان کرد

7 تو قاف قندی و من لام لب تلخ ز قاف و لام ما قل می‌توان کرد

8 مرا همشیره است اندیشه تو از این شیره بسی مل می‌توان کرد

9 رهی دورست و جان من پیاده ولی دل را چو دلدل می‌توان کرد

10 خمش کن زان که بی‌گفت زبانی جهان پربانگ و غلغل می‌توان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment