1 به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رفتی بدین روزم نشاندی بیوفا انداختی رفتی
2 چه رنگین گشتم از تاراج شوخی آفرین بادا زدی بستی و کشتی سوختی پرداختی رفتی
3 چه رحم است این چه انصاف است ظالم اختراع است این زدی صیدی به خاک ره فکندی تاختی رفتی
4 مروت اینچنین عاجز نوازی اینچنین باید ز پا افتاده ای دیدی و قد افراختی رفتی