جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

از از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2434

غزل 2434 ام از 6329 غزلیات

از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی

1 از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی بر قلب ماهان برزدی سنجق ز شاهان بستدی

2 ماه آمدی از لامکان ای اصل کارستان جان صد آفتاب و چرخ را چون ذره‌ها برهم زدی

3 یک مشعله افروختی تا روز و شب را سوختی عذری به جرم آموختی نیکی خجل شد از بدی

4 از رشک پنهان ای پری در جان درآ تا دل بری ای زهره صد مشتری ای سر لطف ایزدی

5 بخرام بخرام ای صنم زیرا تویی کاندر حرم هم حسرت هر عابدی هم قبله هر معبدی

6 نقشی است بی‌مثل آن رخش پرنور پاک خالقش زلفی است مشکین طره‌اش یا طیلسان احمدی

7 چون شمس تبریزی رود چون سایه جان در پی رود در دیده خاکش توتیا یا کحل نور سرمدی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی

شاعر شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی چه کسی است ؟

شاعر شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی چیست ؟

قالب شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی غزل است

مضمون اصلی شعر از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ است.
بنر