- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
2 نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
3 بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب که نه در بادیه خار مغیلان بودم
4 زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
5 به تولای تو در آتش محنت چو خلیل گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
6 تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
7 سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم