- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
2 چه کند بنده که بر جور تحمل نکند بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
3 خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد که سر سبزه و پروای گلستان بودم
4 روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم
5 گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند گویم آن روز که در صحبت جانان بودم
6 که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم به وصالت که نه مستوجب هجران بودم
7 خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم