عهد بشکستی و من بر سر پیمان از سعدی شیرازی غزل 380

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

1 عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم شاکر نعمت و پرورده احسان بودم

2 چه کند بنده که بر جور تحمل نکند بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم

3 خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد که سر سبزه و پروای گلستان بودم

4 روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم

5 گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند گویم آن روز که در صحبت جانان بودم

6 که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم به وصالت که نه مستوجب هجران بودم

7 خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

عکس نوشته
کامنت
comment