1 ای دل هوای نفس کند خانه ات خراب ای خان و مان خراب حذر از افسانه اش
2 با آنکه پاک چشم بد و پاک زو حباب آخر هوا باب رسانید خانه اش
1 مطلب هرکس که بینی مالی و جاهی بود ترک مال و مطلب دنیا مرا شاهی بود
2 بخت معذور است گر از حال ما آگاه نیست خفته را از حال بیداران چه آگاهی بود
1 زهی ز زلف کج ست زخم مشک پناه برده ز روی توهم به روی تو نور
1 نسبتی محراب ابرو را بهر محراب نیست آن چه در دل و آنچه در گل جا کند یک باب نیست
2 بایدم محنت کشید و از سبب خاموش بود عالم عشق ست اینجا عالم اسباب نیست