1 ای در سرم از تو جوش دیگر در کشور جان خروش دیگر
2 در چشمهٔ سلسبیل نوشی است و اندر دهن تو نوش دیگر
3 هر عاشق را غمی و جوشی است عشاق تر است جوش دیگر
4 هر کس باشد ز ساقی مست وین قوم ز میفروش دیگر
5 هر قومی راست عقل و هوشی مجنون تراست هوش دیگر
6 هر دوش این بار بر نتابد عشق تو کشم بدوش دیگر
7 آن حرف که از زبان عشق است من میشنوم بگوش دیگر
8 آن را که زبان عشق فهمد گوش دگر است و هوش دیگر
9 هرکس ز غمی سرآید فیض دارد ز غمت سروش دیگر