- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ساقی جان آبی بر آتشم از می زن چنگی بکف آر چنگ نائی تو هم آن نی زن
2 مطرب تو هم از در مست باز آی و برافشان دست گاه از بم و گاه از پست باهنگ طرب پی زن
3 تا عمر بود باقی باز آی ز زرّاقی بر گیر لب ساقی هی بوسه پیاپی زن
4 تا چند غم هستی در رفعت و در پستی پائی ز سر مستی بر تخت جم و کی زن
5 کوبند دلت چون شد کز خیمه بهامون شد عشق آمد و مجنون شد زو بانگ بهر حی زن
6 چونمو نکنی تا تن در عشق مکوب آهن بر منظرۀ سوزن اشتر نرود پی زن
7 خواهی که رهائی دل ز اندیشۀ بیحاصل دیوانه شو ای عاقل بر اسب بنین هی زن
8 سنجاب و خز ادکن بار است ترا بر تن خود را بتنور افکن بر بهمن و بردی زن
9 رو هستی مطلق جو باطل بهل و حق جو وانشبی محقق جو پا بر سر لاشئی زن
10 بختی طمع پی کن طومار امل طی کن خود مفلس لاشیئی کن بر حاتم و بر طی زن
11 خاک در جانان شو تاج سر شاهان شو نی سوی صفاهان شو بی لاوه ره وی زن
12 شاهنشه دین حیدر کیهان ور و کیوان فر از بندگی آندر بر جبهۀ جان کی زن
13 ما هالک و داقی اوست ما تشنه و ساقی اوست وجه الله باقی اوست هان بانگ هوالحی زن
14 نیرّ دل سودائی سر داده بشیدائی گو زلف چلیپائی گو سلسله بردی زن