ای بهارستان اقبال، ای چمن از بیدل دهلوی غزل 324

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا

1 ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا فصل سیر دل‌گذشت اکنون به‌چشم مابیا

2 می‌کشد خمیازهٔ صبح‌، انتظار آفتاب در خمار آباد مخموران قدح‌پیما بیا

3 بحر هرسو رو نهد امواج‌گرد راه اوست هردو عالم در رکابت می‌دود تنها بیا

4 خلوت اندیشه حیرت‌خانهٔ دیدار تست ای‌کلید دل در امید ما بگشا بیا

5 عرض‌تخصیص ازفضولیهای آداب‌وفاست چون نگه در دیده یا چون روح دراعضا بیا

6 بیش ازاین نتوان حریف دا‌غ حرمان زیستن یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا

7 فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار مفت امروزیم پس ای وعدة فردا بیا

8 رنگ‌و بوجمع است در هرجا چمن دارد بهار ما همه پیش توایم ای جمله ما با ما بیا

9 وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است احتیاج این است‌کای سامان استغنا بیا

10 کو مقامی کز شکوه معنی‌ات لبریز نیست غفلت است اینهاکه بیدل‌گویدت اینجا بیا

عکس نوشته
کامنت
comment