جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2810

غزل 2810 ام از 6329 غزلیات

ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی

1 ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی

2 ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو عالم دل را کند اندر صفا نورانیی

3 دم به دم خط می‌دهد جان‌ها که ما بنده توایم ای سراسر بندگی عشق تو سلطانیی

4 تا چه می‌بینند جان‌ها هر دمی در روی تو وز چه باشد هر زمانیشان چنین رقصانیی

5 از چه هر شب پاسبان بام عشق تو شوند وز چه هر روزی بودشان بر درت دربانیی

6 این چه جام است این که گردان کرده‌ای بر جان‌ها آب حیوان است این یا آتشی روحانیی

7 این چه سر گفتی تو با دل‌ها که خصم جان شدند این چه دادی درد را تا می‌کند درمانیی

8 روستایی را چه آموزید نور عشق تو تا ز لوح غیب دادش هر دمی خط خوانیی

9 شمس تبریزی فروکن سر از این قصر بلند تا بقایی دیده آید در جهان فانیی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی

شاعر شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی چیست ؟

قالب شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی غزل است

مضمون اصلی شعر ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر